کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

نامه دوم

این چند خط رو واسه پسر عزیزم مینویسم. خیلی دوست دارم بغلت کنم و بذارمت رو پشتم و تو موهامو بکشی، چون واسه من بهترینی که بهت افتخار میکنم. دوست دارم بزرگ که شدی هم همین جور بهت افتخار کنم. مطمئنم که همین جور میشه. تازه دارم احساس پدر و مادر خودمو نسبت خودم درک میکنم، چه حس قشنگیه و راست میگن تا بچه دار نشدی نمیفهمی پدر و مادر چه حسی دارن!دوست دارم واسه مامانت همیشه تکیه گاه باشی، چون میدونم اونم همچین حسی داره. پسرم بازم برات مینویسم
6 دی 1391

نامه اول

سلام عزیزدلم گل پسرم. امروز با بابایی این وبلاگو برات ساختیم تا خاطرات لحظاتی که با هم هستیم رو ثبت کنیم بعد که بزرگ شدی بخونیشون  گل قشنگم. الان که مینوسیم ٣٥ هفته ات تموم شده و وارد ٣٦ هفتگی شدی اگه خدابخواد ٢٥ روز دیگه تو بغل من و بابایی هستی گلم. خیلی دوست داریم عزیزترین ما ...
6 دی 1391

کوروش خان 3 ماه و نیمه در روایت تصویر

چقدر حوصلم سر رفته برم یکم ارگ بزنم نه بابا اصلا حسش نیست برم یکم استراحت کنم نه بغل مامانو می خوام اینجوری حال نمی ده.چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا نق می زنم جواب نداد این ترفند اصلا کتمو می پوشم میرم بیرون بزار اون دوربینو کنار می زنما بیا منو بغل کن   ...
6 دی 1391

کوروش و پسر خاله جونش رادین عزیز

  پسرک گلم چند روزی هست که فرصت نکردم چیزی برات بنویسم چون یه گل قشنگ و کوچولو به خانوادمون اضافه شده روزی که آقا کوروش ٣ ماه و پنج روز داشت در حالی که کنار مامانی خواب بود خبر دنیا اومدن پسر خاله رو شنید آقا رادین عزیز ما با کمی عجله همه رو غافلگیر کرد و زود اومد تا هم بازی کوروش جونم بشه  که امید وارم برای هم مثل برادر بشن و  سالیان سال با تن سالم زندگی کنن. اینم عکس شش روزگی رادین جون رادین خاله خیلی دوست دارم مخصوصا از لحظه ای که داشتم بهت شیر می دادم و زل زده بودی تو چشام بیشتر عاشقت شدم. البته آقا کوروشم نامردی نکرد و کمی به شیر آقا رادین پاتک زد تا هم به پسر خالش کمک کرده باشه تو شیر خوردن و هم حقشو بگیره.....
6 دی 1391